۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

زندگی در پیش رو - رومن گاری

کتاب زندگی در پیش رو رو که داشتم می‌خوندم خیلی طول کشید. اما یهویی هفته پیش دوباره روشن شدم و تموم کردمش.

مومو تو تمام کتاب از رزا خانم حرف میزنه. اما من خیلی کم فکر میکردم که خیلی رزا خانم رو دوست بداره. با اینکه خیلی جاها گفته بود که تنها چیزی که تو دنیا داره رزا خانم هست. آخر داستان که رزا خانم تو اون دخمه میمیره، من باز هم باورم نمیشه که مومو پیشش بمونه. اما اون ۳ هفته میمونه پیش رزا خانم. پیش جسدش. مو به تنم سیخ شده بود وقتی این قسمت رو خوندم. اما واقعا ۳ هفته اونجا بود. تا حدی که همسایه‌ها از بویی که میومد در رو شکوندن اومدن تو.

عالی بود. عاشق تیکه آخر کتاب بودم.

۱ نظر:

. گفت...

من دوس دارم که آخرش میگه آدم بدون دوس داشتن نمیتونه