۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سه‌شنبه

خودفروشی

قراره بریم بانک ملت جلسه.
- راستی فردا تیشرت نپوش.
- من نمیام.
- به هر حال.
- خوب نمیام دیگه.
- خوب پیرهن نپوش. با کت بیا.
- کت ندارم.

بچه‌ها میگن که قبلا یه روز که پیرهن پوشیدی.

- آره. پیرهن نارنجیه.
- خوب همونو بپوش.
- باشه.


اما راضی نیستم. حاضر نیستم کسی بهم بگه چی بپوش. دلم نمیخواد حق نداشته باشم لباس خودم رو انتخاب کنم. احمقانست. به حریم شخصی من تجاوز شده و من شاکیم. پس میرم میگم که فردا نمیام. اون پیرهن نارنجی رو هم نمیپوشم. اصلا تو جلسه‌ای که آدم‌هاش شعورشون در حدیه که به پیرهن من گیر میدن شرکت نمیکنم.

من بانک انصار هم با تیشرت رفتم.

کلا من با کار کردن تو این خراب شده از اول مشکل داشتم. ولی خوب آدم مجبوره دیگه. درسته که دارم خودفروشی میکنم تا پول در بیارم. ولی دلم نمیخواد بیشتر از این خودم رو بفروشم. البته کلا پول درآوردن اینطوریه که واقعا داری خودت رو میفروشی. اما خوب هر چیزی قیمتی داره. واقعا این قسمت از من به این ارزونی‌ها نیست. قبلا هم نفروختمش. سر چیزای خیلی خیلی با ارزشتر نفروختم.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

از آدرین جلالی این چیزاشو بگیری...هیچی ازش نمی مونه..دقیقا هیچی...

سر چیزای خیلی با ارزش تر نفروختی..

و این یعنی تمام انسانیت...

علی گفت...

ما نفهمیدیم منظورت این بود که خودفروشی خوبه یا کار کردن بده :دی

پستت خدا بود :)))))

ناشناس گفت...

بيا بانك خودمون هر چي دلت خواست بپوش،‌ما از آدماي خوش تيپ استقبال مي كنيم :)))

. گفت...

بیا اینجا که ما هستیم اصلا هیچی نپوش

والله

اون روزی که من میگفتم اگه دلتون میخواد تو شرکت حموم برین فقط با حوله نگردین تو شرکت من بهم بر میخوره :))