۱۳۹۳ شهریور ۲۷, پنجشنبه

سفرهای تابسنانی

من معمولا خیلی سخت می‌گیرم سر نوشتن (حالا نه که خیلی هم تحفه می‌نویسم). ولی خیلی وقت‌ها دلم می‌خواد بنویسم که وقت ندارم اون طوری که می‌خوام بشه.

حالا الانم خیلی وقت بود که می‌خواستم سفرهام رو بنویسم با عکس، که تنبلیم میاد.

این تابستون خیلی خوب بود (باید قبول کرد که تابستون دیگه عملا تموم شده :ی).

رفتیم بارسلونا. یکی از دوستام از ایران داشت واسه یه کنفرانس میومد که منم رفتم ببینمش، ولی رفتنی یه ماشین گرفتیم و ۵ نفری روندیم تقریبا ۱۲۰۰ کیلومتر تا اونجا. خیلی مزه داد. ۵ روز فکر کنم سفر بود که حسابی خوش گذشت. بارسلونا رو خیلی دوست دارم، شهر خیلی خیلی خوبیه.

رفتیم فرایبورگ (Freiburg). یکی از بچه‌های CouchSurfing تو یکی از دورهمی‌ها گفت که یه مکان داره که می‌تونیم بریم پلاس شیم و فقط یه کیسه‌خواب لازمه. که ما هم رفتیم و یه ۲۰ نفری شدیم. سفر خوبی شد آخر هفته‌ای.

چند وقت بعدش واسه یه دورهمی کاری (NGS Symposium) رفتیم ۲ روز که اون هم خیلی خوب گذشت و کلی یاد گرفتیم.

یه مدرسه تابستونی بود تو لیپاری (یه جزیره شمال سیسیلی) که هم خیلی یاد گرفتیم هم خیلی خوش گذروندیم. مدرسه‌ی خیلی خیلی خوبی بود و سفر لذیذی و آدم‌های نازنین تازه‌ای.

۲ هفته یه ماشین کرایه کردیم رفتیم چک و لهستان که ۳۰۰۰ کیلومتر روندیم و کلی شهر دیدیم. یکی از بهترین سفرهام بود. واسه این یکی انصافا باید جدا بنویسم.

بعد هم یه کنفرانس بود که ۱ هفته لهستان بودم و بازی کانادا کوبا والیبال رو هم رفتیم دیدیم. اون هم کنفرانس بدی نبود، ولی برای من یه کم زیاده تئوری بود.

الان دیگه برگشتم سر کار و باید به کنفرانس بعدی اگه بشه برسم :)

همین.
ریدم با این نوشتنم.

۱۳۹۳ تیر ۱۰, سه‌شنبه

کارخانه بچه سازی

بچه که بودیم جنگ بود. ایران هم درست حسابی ارتشی نداشت که جلوی عراق وایسه. خمینی همینطور آدم می‌فرستاد به جای تانک جلوی عراقی‌ها.

بعد خمینی واسه اینکه ملت حواسشون از مرده‌هاشون پرت شه میگفت بکنین و بزایین که سرباز تولید بشه واسه اسلام!

حالا خامنه‌ای برگشته ریده که کنترل جمعیت یه مفهوم غربیه و ما اصلا میخوایم جمعیت رو دو برابر کنیم. بعد کمک‌های ضد بارداری حذف شد و بعد کلاسای قبل ازدواج تعطیل شد و از این حرفا. آخر هم مجلس تصویب کرد که اصلا هر دکتری که هر عمل ضد بارداری انجام بده ۲ تا ۵ سال زندانی میشه.

اون خمینی خونخوار بود و جاه‌طلب، این مرتیکه احمق قدرت‌طلب خامنه‌ای من نمی‌فهمم چه مرگشه این وسط چیکار کردن و زاییدن ملت داره، جز اینکه نون‌خور خونه‌ها بیشتر شه و ملت سرشون به سختی زنده موندنشون گرمتر شه و اونم اون وسط تو آب گل‌آلود خون مملکت رو بمکه.

شاید هم توهم این رو داره که اگه ملت زیاد شن، میفرستتشون جنگ و برنده میشه و قوی.

صد رحمت به آشغال.

۱۳۹۳ فروردین ۲۹, جمعه

شرکت قدیم

اینطور که من فهمیدم شرکتی که من قبلا توش کار میکردم واسه یکی از بخشها نیرو لازم داره و چند جا آگهی استخدامش رو دیدم.

یه سری هم بچه‌ها سوال داشتن که تو شرکت اصلا چیکار میکنن و اینا، که خوب گفتم به عنوان یکی از اعضای سابق میتونم اینجا بنویسم بکله بروبکز استفاده کردن.

البته باید متذکر بشم که من از آگوست ۲۰۱۱ به اینور تو اون شرکت نبودم دیگه، پس اطلاعاتم اصلا به روز نیست، ولی دلیلم برای در اومدن این بود که داشتم از ایران در میومدم، نه اینکه شرکت چیز خیلی کوفتی بود.

این شرکت یه موقعی یه تیم تو شرکت کیش‌ویر بود (که الان شده توسن) که کارش تحقوق و توسعه بود. چند نفر بودیم که هرچی تکنولوژی و علم به نظرمون به درد میخورد رو میرفتیم سراغش. هدف هم این بود که کشف تقلب تو داده‌های بانکی کنیم.

من شخصا کارم رو با خوندم یه کتاب Data Mining شروع کردم. یعنی ۲ یا ۳ نفر بودیم که کتاب رو تقسیم کردیم و خوندیم. یه سری دیگه بچه‌ها هم کارهای بیشتر فنی می‌کردن. مثلا با Oracle یا Microsoft Solutions سعی میکردن که داده‌ها رو خوب نشون بدن. از اون ۳ نفر ۲ تامون الان ایران نیستیم و اون یکی از مدیرعامل شرکتیه که الان هست.

بعد که پیش رفتیم یه کم پروژه‌ها معلومتر شدن و کم‌کم گروه‌ها شکل گرفتن و شرکت هم به عنوان یه شرکت دختر از کیش‌ویر جدا شد.

من مدتی تو تیمی کار کردم که الان داره نیرو استخدام می‌کنه، که بهش میگفتیم OI. اونجا هدف این بود که تراکنش‌ها رو ار سروری که تراکنش‌ها رو real time داره پروسس میکنه بگیریم و زیر ۱۰ میلی‌ثانیه بهش جواب بدیم که ریسش این تراکنش چقدره. بنابر‌این شروع کردیم که درست کردن یه سری ساختمان داده که کارمون رو راه بندازه، مثلا از یه خاصیت احمقانه تو شماره کارت‌های بانکی استفاده کردیم که دسترسی به داده رو تو (1)O داشته باشیم. بعد یک سری کار آماری کردیم که رفتار مشتریها و ترمینالها و کارمند‌های بانک رو در بیاریم و پارامترهای توزیع‌های احتمالشون رو ذخیره کنیم. بعد هر تراکنش که میاد نگاه میکنیم ببینیم این تراکنش چقدر محتمل هست و ریسک در بیاریم. یه سری هم کار با Neural Networks, Kernel Methods, Decision Trees کردیم که یادم نمیاد چیا قرار بود بره تو محیط عملیاتی چیا نه. ولی خوب هر کدوم از الگوریتم‌ها اگه یه چیز بهترش پیدا میشد جایگزین میشد طبیعتا. همه مدل‌ها هم هر چند وقت یه بار باید پارامترهاشون با داده‌های جدید به‌روز میشد.

تو تیکه فنی هم اول قرار بود از آپاچی استفاده کنیم واسه گرفتن تراکنش‌ها، دیدیم یواشه، یکی از بچه‌‌ها یه چیزی تو C به جا اون گذاشت که خوب پایدار بود و سریع. پشت سیستم هم یه اوراکل بود که یه پروسس دیگه اون تو مینوشت و واسه خودش بافر خودش رو داشت، چون اوراکلی که داشتیم اون موقع یه چیزی تو مایه‌های ۹ میلی‌ثانیه فقط طول میکشید بنویسه تو جدول یا یه همچین چیزی.

تا جایی که یادم میاد اون موقع که من داشتم در میومدم، یه تیم رو قسمت داده‌کاوی کار میکرد، یه تیم پیاده‌سازی و عملیاتی کردن قضیه. تو قسمت عملیاتی همه‌چی ++C بود و داده‌کاوی تو جاوا و اراکل و این چیزا.

حالا چرا سایت شرکت با مایکروسافته؟ چون اون یکی تیم که مسئول این کاره، با ابزارهای مایکروسافت کار میکنه.

آیا کدهایی که زده میشه متن‌بازه؟ نه لزوما، ولی گاهی حتا تو تیم دات‌نتی یه ماجول‌هایی رو گیت‌هاب میره.

فضای شرکت چطوری بود؟ تو همین بلاگ کلی خاطره هست در موردش. پست‌هایی که بعد از مهر یا آبان ۸۸ در مورد شرکت باشه یعنی مال این شرکته فکر کنم. اینم گوگلش.

ویرایش:
یکی اینکه ظاهرا وبسایت شرکت اصلا الان دیگه دست بچه‌های شرکت نیست و یه شرکت دیگه به نام صفرویک مسئولشه. من شخصا هیچوقت سایت شرکت رو دوست نداشتم و هنوزم به نظرم چیز خیلی خیلی داغونی میاد.

یکی دیگه اینکه در حال حاضر تنها ماژول‌هایی که رو گیت‌هاب رفتن از طرف تیم UI بوده که با دات‌نت و محصولات مایکروسافتی کار میکنن. اینجا میشه دید ماژول‌ها رو.

یکی دیگه اینکه آخرین تیمی که من یه طورایی مسئولش بودم همین تیم UI بود، و تمام کارها رو خیلی مرتب با Agile پیش می‌بردیم و فکر میکنم که هنوزم میبرن. نکتش این بود که این کار باعث میشد معمولا تیم سر زمان‌بندی‌هاش باشه، چون واقعی بودن، ولی بقیه تیم‌ها و رئیس من خیلی از این سیستم خوششون نمیومد. ولی ما کار خودمون رو می‌کردیم. از نظر مدیریتی و سیستم کار کردن اون تیم مورد علاقه من بوده و هست. ولی خوب با محصولات مایکروسافت کار می‌کنن دیگه، واسه یکی مثل من و خیلی‌های دیگه که وقتی کد سی و سی‌پلاس‌پلاس می‌زنن آبشون میاد جذابیت کمتری داره، ولی کار توش خیلی خیلی لذت‌بخش بود برام، هرچند فکر کنم یک خط کد هم اونجا نزدم.

نکته آخر اینکه همون‌طور که اول قضیه گفتم، من نزدیک شاید ۳ سال هست که اونجا نیستم، پس میتونه خیلی تغییر کرده باشه.