۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

اطلاف وقت

اینحا نشستی و فرض بر اینه که بشینی کار کنی. ولی دقیقا کدوم کار؟

اولش فکر میکردم مشکل از کار باشه. البته نکته اینه که این کارا که میکنم واقعا اصلا جذاب نیستن. من اینجا همش میگم که مسئله‌ها ساده هستن و من اصلا دارم کاری که بلدم رو نمیکنم. کارهایی که یکی که لیسانس علوم کامپیوتر هم داشته باشه میتونه بکنه که نشد کار.

رفته بودیم کنفرانس، من هم یه پوستر خیر سرم به زور استاده برده بودم. بعد یکی اون وسط (فقط همون یکی البته این کاره بود) اومد و گفت خوب توضیح بده. بعد من که توضیح دادم معلوم شد که طرف استاد علوم کامپیوتر میباشه. بعد بازخورد طرف این بود که چند تا عدد حساب کردی و دادی به یه کلاسه‌بند. خوب راست می‌گفت. یه کار دیگه هم که فقط یه الگوریتم رو گراف بود که کدش بود و من استفاده کرده بودم. حالا اینجا همین پوستر رو به ملت که نشون میدی کلی آب از پک و پوزشون میریزه، ولی خوب من اصلا علاقه‌مند نیستم که یه مشت بایولوژیست از کارم خوششون بیاد، چون چیزایی که بلدم میتونه کارای خیلی پیچیده‌تری بکنه تا این چیزا که اینا دوست دارن.

خلاصه اینکه باید ببینم اینجا آخر عاقبتمون چی میشه و سر از کجا در میاریم.