۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

محدودیت

به طرز کاملا بارزی الان از محدودیت‌هایی که برای دخترها وجود داره شاکیم. خیلی هم شاکیم. طوری شده که اصلا دلم نمی‌خواد به کسی بگم بیا بریم بیرون.

قشنگ اینطوری شده که به هر کسی که می‌گی، باید بره کلی تلاش کنه که بتونه ۲ ساعت بیرون باشه و این به طرز عذاب آوری روی روان من داره راه می‌ره. اصلا هم حوصله بحث کردن سر اینکه چرا اینطوریه و تقصیر کیه و تقصیر کی نیست رو ندارم. الان رو این حالتم که وقتی کسی همچین برخوردی می‌کنه کاملا شاکی می‌شم. و احتمالا همه این آدم‌ها هم می‌تونن تا صبح بنشینن و برای من توضیح بدن که چرا اینطوری شده. ولی احتمالا نمی‌دونن که خود من می‌تونم خیلی بیشتر از اونها در این مورد توضیح بدم و توجیه کنم.

اما نکته مهم چیزیه که اتفاق میفته و اصلا دوست داشتنی نیست. حالا دلیلش هرچی که می‌خواد باشه.

۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

مریضی مامان

مامان دوباره مریض شده. دکتر بهش گفته بود که آسمش آلرژیک هست. اما باز هم تو خونه رعایت نکردن و نفت تو چاه توالت ریختن و دوباره آسم گرفته. باید حداقل ۲ روز بخوابه بیمارستان. اگه مریضی عادی بود مشکلی نبود. اما اینکه از رعایت نکردن باشه حسابی اعصابمو خورد میکنه که الان هم کرده.

۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه

این روزها

این روزها تازه سربازی تو جای جدید شروع شده. هنوز جام معلوم نیست. رو هوام. اساس‌کشی هم که کردیم و خونه به هم ریختست. کار شرکت هم خیلی زیاده. صبح از خونه در میام و میرم سربازی. بعدش شرکت. بعدش خونه. هنوز نتونستم یه استراحتی بکنم.
ولی اوضاع خوبه :)

۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

AT vs. ATX


امروز یهویی یاد کیس‌های AT افتادم. همون‌ها که دکمه‌های power اون‌ها رو اگه می‌زدی یهو خاموش می‌شد کامپیوتر. بعد یه کیس‌هایی اومده بود که ایطوری نبود و بهش می‌گفتن کیس ATX. دکمه power رو که می‌زدی windows ازت می‌پرسید که خاموش کنم؟ یا اینکه درست خاموش می‌شد. عجب تکنولوژی‌ای بودهاااا :ی

بعد یه اتفاق بسیار جالبی چندین سال بعد افتاد. اونم اینکه ملت لپ‌تاپ خریدن. بعد خوب این جعبه‌ها هم دکمه power شون همونطوری بود. ولی مشکل اینجا بود که وقتی windows هنگ می‌کرد دیگه دکمه reset نداشتن :))) نگو باید اون دکمه power رو نگه می‌داشتی :))))