۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه

YVR

این هم فرودگاهی که یکی از روزهای آخر آگوست امسال (۲۰۱۱) من توش پیاده شدم و بعد از ۳ ساعت بالاخره وارد خاک اینجا شدم. البته اون موقع اینقدر ابری نبود. به قول این خارجی‌ها: YVR Airport


۱ نظر:

Lafcadio گفت...

من از همه چی پرواز ها خوشم نمیآد. مثلا اونجاش که تو فرودگاه منتظری. یا اونجاش که سوار هواپیما میشی. یا اون وقتی که تو هواپیمایی. حس میکنم دارن از زندگیم میکَنَن. یه زمانیه که بهم تحمیل میشه صرفا.
بدترین تیکش که خیلی وحشتناکه، اون قبل رفتنه که تو خونه ای. که درواقع کاری نداریو نمیتونی بکنی جز رفتن، ولی هنوز داری نمیری. یا مثلا اون تیکش که تو راه فرودگاهی.
ولی من از خود فرودگاها خوشم میآد نمیدونم چرا. بد نیستن. میشه بشینی یه گوشه توش کتاب بخونی. یه جورایی خیلی مهمان پذیرن. یه مشت آدم خسته و گشنه تشنه رو با همه باراشون باید هندل کنن.
یه سری غول آهنی رو باید بذارن توشون بشینه، کمکشون کنن که بشینن بعد راهیشون کنن. بعد اولین جایی هستن که تو میبینی از جای جدیدت. یه طورایی اگه رفتارشون دوستانه نباشه انقد، اونهمه آدم دیوانه میشن یه هو. بعد یه جایین که تو توش هیچی نیستی جز یه مسافر. کسی نمیدونه حتی از کجا اومدی، کجا داری میری، چه کاره ای. یه طورایی تو فرودگاها که هستی خیلی آزادی.
ولی راجع به این فرودگاه خاص که تو اینجا عکسشو گذشتی، من فک میکنم چه قدر آبیه. بعد فک میکنم مثلا این فرودگاهه تو یه روز وسط دسامبر ساعت چهارده بعد از ظهر هم همینقد آبیه؟ چه آرومه.