۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه

مفاهیم اولیه

آدم‌ها تو اوین اولین چیزهایی که یاد می‌گرفتند یک سری مفاهیم اولیه بود که در حالت عادی هیچ کدوم از اون آدم‌ها دقیقا نمی‌دونستند چیه. این‌ها که اینجا می‌نویسم اصلا پشتوانه حقوقی نداره. فقط برداشت و دانشیه که آدم‌ها تو اون مدت کسب می‌کردند، بیشتر با تجربه.

بازداشت: این که دستگیر بشی و برای به قولی تحقیقات اولیه یک جایی نگهت دارن رو می‌گن بازداشت. البته در موارد بسیار این بازداشت با این که قرار هست موقت باشه، ممکنه چند سال هم به طول بیانجامه.

تفهیم اتهام: یکی باید به شما بگه که چرا دستگیر شدید و شما هم امضا کنید که تفهیم شدید. البته اگه هم امضا نکنید خیلی فرقی نمی‌کنه. همش تشریفاتی و مسخرست. قانون در اون موقعیت فرمان‌روا نیست.

بازپرس: بازپرس کسی هست که دستور دستگیری شما رو صادر کرده و یا صادر می‌کنه. نکته جالب هم این بود که خیلی از آدم‌ها دستگیر می‌شدند بعد دستور بازداشت براشون صادر می‌شد. دستور بازداشت عمومی صادر شده بود برای هر کسی که تو خیابون می‌خواستند بگیرن. بعدا به صورت خاص دستور بازداشت صادر می‌شد. درضمن بازپرس مسئول تفهیم اتهام به متهم هم هست. همه آدم‌ها تو همون روزهای اول معمولا توسط بازپرس کشیک اوین تفهیم اتهام می‌شدند. اون بازپرس تو یه اتاق تو قرنطینه می‌نشست و آدم‌ها رو دونه دونه صدا می‌کردند برای تفهیم اتهام.

بازجو و بازجویی: هااااا؟ این همون آقا بدست. بهش می‌گن کارشناس پرونده. کلا کلمه بازجو خیلی شنیده نمی‌شه. البته اون اول کسانی که دستگیر شده بودند تعدادشون خیلی خیلی بیشتر از اونی بود که بشه ازشون بازجویی کرد. روال اینطوری بود که صبح زود تا نیمه‌شب بازجویی گروهی انجام می‌شد. با اتوبوس گروهی به ۲۴۰ منتقل می‌شدند و روی زمین و صندلی می‌نشستند. بعد برگه بازجویی به همه داده می‌شد. بعد اونطور که یادمه ۱۳ تا سوال خونده می‌شد و همه می‌نوشتند و بعدش به اون‌ها جواب می‌دادند. اونجا چشم‌بندی در کار نبود. بازجوها بالاسر برگه‌ها راه می‌رفتند و گاهی سوال‌هایی به قضیه برای بعضی‌ها اضافه می‌کردند. کاملا شانسی بود. سوال‌هایی از قبیل اینکه خانواده چه کار می‌کنند و کجا دستگیر شدید و اتوبیوگرافی و این‌ها. بامزه این بود که یکی اونجا بی‌سواد بود و کنار دستیش براش می‌نوشت. بعد از نوشتن همه به قرنطینه برمی‌گشتند.

کیفرخواست: می‌شد چیزی که بازپرس پرونده به عنوان اتهام بعد از تحقیقات اولیه (یک سری بازجویی) اعلام می‌کرد و شما هم دفاع آخر رو می‌نویسید. گاهی بعد از این‌کار بازپرس قرار بازداشت رو به قرار وثیقه تبدیل می‌کنه. یعنی یکی باید وثیقه بذاره و شما آزاد بشید. گاهی هم به قرار کفالت. که این قرار کفالت فقط یک نفر ضامن عملا می‌خواست.

بیشتر کسانی که دستگیر می‌شدند به دادگاه نمی‌رسیدند و آزاد می‌شدند. یعنی با قرار کفالت یا وثیقه. اما پرونده‌ها به فراموشی سپرده نمی‌شد. یکی از بچه‌ها ۲ سال بعد رفته بود عدم سوء پیشینه بگیره، بهش گفته بودند باید بره دادگاه تکلیفش معلوم شه. البته کاریش نداشتن. اما تعداد زیادی از پرونده‌ها هنوز باز مونده اصولا.

هیچ نظری موجود نیست: