۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

رستوران

حدود ۳ سالم بود شاید. شاید هم ۴ سال. نمی‌دونم.

پولی در کار نبود.

تو خیابون‌های تهران نمی‌دونم برای چی با مامانم داشتیم راه می‌رفتیم برای مدت زیادی. برای نهار رفتیم تو یک رستوران و مامانم گفت هرچی می‌خوای سفارش بده. منو رو داد به من و من هم که نمی‌تونستم بخونم یکی رو انتخاب کردم. یعنی کباب انتخاب کردم.

گارسن اومد سفارش بگیره. فقط من سفارش دادم. مامانم چیزی سفارش نداد.

پولی در کار نبود.

غذا رو که آورد می‌خواست برای مامانم بذاره مامانم گفت که غذا برای منه. من خوردم و شاید آخرش مامانم هم از چیزی که مونده بود خورد.

وقتی گارسون اومد قبض رو بده من گفتم نمی‌شه اینجای فیلم رو سانسور بشه؟ طرف واقعا فکر کرد که دوربین مخفی‌ای چیزیه. می‌خواست پول نگیره اما مامان پول رو داد و اومدیم بیرون.

-------------

می‌خواستم موضوع رو بذارم مامان، دیدم مامان‌ها خیلی خفن‌تر از اینان که هم چین نوشته‌ای اسمش مامان باشه.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

mamanet che lezati miborde vaghti to dashti ghaza ro mikhordi, va in madar boodane:)

روجا گفت...

اشکم داشت در میومد اگر بیشتر آب و تابش می دادی! کلن من به مامانم فکر می کنم می خوام بپکم درجا!

راستی قالب جدید بسیار خوبست! اون یکی خیلی گوه بود :دی