۱۳۹۱ تیر ۱۴, چهارشنبه

چوب و کون و بانک و کانادا

زنگ زده بودم بانک یه کاری داشتم، گفت با شرایطی که تو داری، میتونی یه حساب باز کنی فلان مدل و پولی هم لازم نیست بدی. منم بعد اینکه چند بار پرسیدم که پول باید بدم یا نه و یارو گفت که نه، گفتم حساب رو باز کرد.

بعد از چند هفته نگاه می‌کنم می‌بینم موجودیش کم شده. بعد می‌رم می‌بینم که یه تراکنش خورده که می‌گه هزینه حساب بوده. بعد زنگ می‌زنم میگم چرا کم شده؟ می‌گه اِاِاِاِاِاِاِاِ، نباید کم میشد، خوب من برات درستش می‌کنم.

گفتم نخواستیم بابا ببندش. می‌گه چرا؟ می‌گم خوب اعتماد ندارم بهتون، بازم ماه دیگه می‌خواین پول کم کنین من باید زنگ بزنم درست بشه.

چیزی که اینجا رو اعصابه اینه که واقعا یه سره باید حواست باشه تو کونت نره، و باز هم میره.

هیچ نظری موجود نیست: