۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

اندر اوضاع و احوالات


خوب الان دقیقا 27 روز از آموزشی داره میگذره و من هم مقادیری اونجا جا افتادم.

هفته پیش هم تونستم 4شنبه بیام بیرون :ی هر هفته دقدقه اینه که فقط بتونی احیانا یک روز بیشتر مرخصی بگیری. جالبه. حداقل امکانش هست که این کار رو بکنی و این موضوع تمام هفته سرت رو گرم میکنه.

فعلا هم که برای آموزش رانندگی :ی میام شهر و یکم هم میگردم و خوب خوش میگذره. یعنی از پادگان بودن که خیلی بهتره.

بعد از این هم چیزی نمونده دیگه. 3 روز که اردو باید بریم. 1 روز رژه داخل شهر باید بریم. 3 روز میدون تیر میریم که مونده. چند روز احتمالا میان دوره مرخصی میدن. کلا چیزی نمیمونه اصولا که رو اعصاب باشه. فقط میمونه اینکه کجا تقسیم بشم که خوب فعلا بهش فکر نمیکنیم :پ

احتمالا این وسط باید اساس کشی هم بکنیم. باز هم مثل پارسال زحمت زیادی داره میافته گردن علی. دستش درد نکنه. دوسش دارم. کاش با زن آیندم هم اینقدر میساختم :ی اصلا هر کی که باشه باید یه کلاس آموزشی براش بذارم پیش علی (چشمک)

خلاصه همین دیگه. اوضاع اساس زندگی هم مثل مدتهای مدیدی که رو هوا بوده همچنان اساسی رو هواست :ی

میخوام تا 6 7 ماه دیگه درستش کنم. خوب میشه :)

هیچ نظری موجود نیست: