۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

این روزها

اینجا داره خاک می‌خوره. دیدم من که کلی دلم پره و کلی دلم می‌خواد بنویسم. خوب کلی‌هاش رو جایی می‌نویسم که دوست ندارم هیچ کسی تو دنیا بخونه. ولی یک سری‌هاش رو هم برام شاید مهم نباشه. فقط مهمه که یه جایی بنویسم که خالی بشم. میام می‌ریزم اینجا. کی به کیه. دلم برای نوشتن اینجا تنگ شده. کلی.
این روزها بنا به کلی دلیل که حتی خودم هم نمی‌تونم برای خودم بشمرم همشو دلم گرفته. افسرده شدم. اعصابم خورده. بیشتر هم از خودم. به کسی هم حق نمی‌دم ازم بپرسه که برای چی و اینا. زندگی خوب پیش می‌ره. ولی اصلا با چیزی که دوست دارم نزدیکی نداره. شاید هم دارم الکی می‌گم. ولی خیلی مواقع چیزایی دلم می‌خواد که اصلا ندارمشون. اصلا. کارایی دلم می‌خواد بکنم که نمی‌تونم. یک مقدارشم از سر تنبلی خودمه. چه می‌شه کرد. گاهی آدم دلش می‌خواد کون‌گشادی طی کنه دیگه. چه می‌شه کرد. حس نتگ کردنش نیست.
راستی شما خوبید؟

۱ نظر:

Unknown گفت...

سلام
خوشحالم که بیرونی