۱۳۸۶ مهر ۲۸, شنبه

کوه

این مدت ۲ دفه شب رفته بودم کوه. دفه اول که رفتیم سحری خوردیم برگشتیم. ولی این دفه خوب بود، هر چند قرار بود زیاد بریم بالا، ولی برنامه عوض شد و از شیرپلا رفتیم سمت کلکچال و از گلابدره برگشتیم. ولی خیلی حال داد. فکرشو کنید، آدم ساعت ۴ ۵ شیرپلا املت بزنه و تو نم نم بارون سحر و طلوع خورشید، وقتی خورشید هنوز قرمزه، برسه نزدیک کلکچال. از اونجا هم بدو بیاد تا پناهگاه ایستگاه ۴. عکسشو ندارم وگرنه بیشتر دلتون میسوخت D: به هر حال جای همتون خالی. البته هنوز همه جام کوفتست P:

هیچ نظری موجود نیست: