۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

فوق برنامه

اینجا بعد از یک مدتی رفتم تو یه جلسه که مربوط می‌شد به آدمهایی که مثل من هیچ دپارتمانی تو دانشگاه ندارن. یک طورهایی مثل شورای صنفی بود. همین‌طوری توی جلساتشون شرکت می‌کردم تا اینکه به من گفتن مشاور.

بعد از یک مدتی هم شدم رابط خارجی دانشجویان توی ساختمونی که توش کار می‌کنیم. در ادامه به عنوان نماینده اون آدم‌ها توی جلسات مربوط به شورای صنفی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه باید می‌رفتم که دارم می‌رم.

حالا هم ممکنه که فعالیتم توی اون شورای صنفی رو بیشتر کنم.

امروز هم گروه ونکوورلاگ رو پیدا کردم که برم با بچه‌های لینوکسی اینجا یه گپی بزنم.

این فعالیت‌ها دارن باعث می‌شن که احساس کنم دارم اینجا زندگی می‌کنم. خیلی راضی کنندن :)

۳ نظر:

Iran گفت...

alan in ehsaso kardi chon bachehaye linuxii peyda kardii!!

ey jalali! ke hanooz ham haman jaalalii hastii

Me گفت...

:)))) :D

man kheili ham khafanam :P

بهناز گفت...

میگم آدرین اونجا هم به حدی رسیدی که تو دانشگاه همه بهت دست تکون بدن؟
کوه هم میری اونجا؟! گلاب دره داره؟ با اون کوله آبی میری املت بخوری بالای کوه؟! اگه اینارو داره که هیچی اگه نداره هنوز یه فاز از ایران عقبه:دی