۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

Vancouver

خوب بالاخره ویزای من هم اومد. من هم ظرف ۱ روز اومدم اینجا. یعنی الان تو ونکور هستم. حالا دارم کشف و اینا میکنم اینجا رو.

اینا اصلآ آدمهای آزاد و رهایی نیستن. ولی خوب دارن طوری زندگی میکنن که دوست دارن. خودشون خیلی راضی به نظر میان.

ولی رانندگیهاشون اصلآ خوب نیست. خیلی یواش میرن :ی

کلن اینجا شماله. همیشه همینطوریه ظاهرا. هوا گرمه ولی نه خیلی. حالا ببینیم در ادامه چی پیش میاد.

هیچ نظری موجود نیست: