این هفته جمعه با یکی از دوستان بسیار دوستداشتنی خودم رفته بودم کوه. بعد از پناهگاه شیرپلا به سمت سیاسنگ رفتیم و از یک مسیر تقریبا انحرافی به سمت کلکچال. تو یه دره تقریبا از نظر جغرافیایی بین کلکچال و سیاسنگ یه محوطه هست که کاملا همیشه سبز و مرطوب هستش. دو سالی میشد که اونجا نرفته بودم. نکته خیلی مهمش هم اینه که شهر کثیف تهران از اونجا اصلا معلوم نیست. کوهها هم تقریا هنوز سبر بودند و پر از گلهای گوناگون. بعد هم پس از پناهگاه ایستگاه چهار کلکچال، از ایستگاه سه به سمت گلابدره و باغ آموزشپرورش با گیلاسهای رسیده رفتیم. جای همگی خالی گیلاسهای خوبی هم داشت. در مجموع با احتساب استراحتها حدود ۱۱ ساعت کوهپیمایی بود که ما را بسیار سرشار از شادابی گردانید.
۱۳۸۷ خرداد ۱۸, شنبه
کوهنوردی یک روزه با دوستی دوستداشتنی
این هفته جمعه با یکی از دوستان بسیار دوستداشتنی خودم رفته بودم کوه. بعد از پناهگاه شیرپلا به سمت سیاسنگ رفتیم و از یک مسیر تقریبا انحرافی به سمت کلکچال. تو یه دره تقریبا از نظر جغرافیایی بین کلکچال و سیاسنگ یه محوطه هست که کاملا همیشه سبز و مرطوب هستش. دو سالی میشد که اونجا نرفته بودم. نکته خیلی مهمش هم اینه که شهر کثیف تهران از اونجا اصلا معلوم نیست. کوهها هم تقریا هنوز سبر بودند و پر از گلهای گوناگون. بعد هم پس از پناهگاه ایستگاه چهار کلکچال، از ایستگاه سه به سمت گلابدره و باغ آموزشپرورش با گیلاسهای رسیده رفتیم. جای همگی خالی گیلاسهای خوبی هم داشت. در مجموع با احتساب استراحتها حدود ۱۱ ساعت کوهپیمایی بود که ما را بسیار سرشار از شادابی گردانید.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
شاید دل دوستت تنگ شده باشد که بیایی با هم بروید کوه. پس کجایی؟
ارسال یک نظر