۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

سکس و خود ارضایی

بخشی از شماره ۲ رادیو فنگ.

البته بحث رو خیلی خوب باز کردن و پیش بردن. این هم که اینجا گذاشتم منظورش این نیست که این کارها بد هستند. فقط میگه که این راه حل نیست. بقیش رو می‌تونید گوش کنید.

:

اینکه ما جدا بکنیم یه تعدادی از بچه‌های کار رو، و فکر بکنیم که این مسئله اینجوری حل می‌شه، منظورم اینه، با گسترش کمی سازمان‌های از این دست فکر می‌کنیم که این مسئله حل میشه. نه هیچ‌وقت این مسئله حل نمی‌شه. سازمان‌های خیریه همیشه عقب می‌مونن از چیزی که می‌خوان بهش بپردازن، همیشه جا مونده هستند. هیچوقت نمی‌رسن.

چون مکانیزم اجتماعی‌ای که داره کار کودک رو تولید می‌کنه بسیار سریع‌تر از اینا کار می‌کنه. یکی، دوتا، سه‌تا، نمی‌رسن. هیچ وقت نمی‌رسن و فقط یک جایی برای تخلیه احساسات سانتیمانتالیسمی خودشون پیدا می‌کنن که آره من الان یه کار خیلی مهمی کردم. من کمک کردم به کار کودک. ولی این اتفاق نمی‌افته.

می‌دونین می‌خوام چی بگم؟ فرقش مثل سکس و خودارضایی می‌مونه. طرف بیشتر خودش ارضا می‌شه و فکر می‌کنه کاری کرده. ولی تو جهان واقعی تغییری که مادی و واقعیه اتفاق نیافتاده.

یک مالزیایی

دیروز با یکی از بچه‌ها که از مالزی بود صحبت می‌کردم.

در مورد اینکه اونجا مسلمون زیاده و اصلا کشور مسلمون حساب می‌شه یا نه صحبت می‌کردیم. اونجا اینطوریه که بعد از اینکه استقلال گرفته، چون تعداد غیر مسلمونا زیاد بوده قانون‌ها رو کاملا ۲ قسمت نوشتن. برای مسلمان‌ها و غیر مسلمان‌ها. قوانین طلاق، مصرف الکل و هر چیزی که به این قسمت مربوط بشه، و کسی مسلمان حساب می‌شه که باباش اینا مسلمان بوده باشند.

بعد صحبت ادامه داشت، در مورد ایران صحبت می‌کردیم، بعد از یه مدت رسیدیم به اینجا که اختلاف دانش و باورهای آدم‌ها در ایران، از تهران و شهرهای بزرگ تا شهرهای کوچک و روستاها خیلی زیاده و متاسفانه سیستم آموزش دست حکومت مونده. خیلی با تعجب پرسید مگه آموزش غیر دولتی ندارین؟ خواستم بهش بگم اون رفقا که می‌رفتن جنوب‌شهر آموزش می‌دادن فکر کنم بیشترشون درگیر دادگاه و زندان و اینگونه چیزهان. و برام جالب بود که برای آدم‌ها آموزش غیردولتی خیلی بدیهیه.

رادیو

خیلی خلاصه، من ۲ تا رادیوی خوب پیدا کردم این مدت. یکیشون جمعه‌ها منتشر میشه. یکی دیگه ۲۴ ساعته هست.

اولی خیلی روش کار میشه، دومی آهنگ‌های خوبی پخش می‌کنه.

رادیو فنگ و رادیو آنلاین

رادیو فنگ این شماره رو به کودکان کار اختصاص داده، خوب بود.

۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

شبزده

عزیز بومی ای هم قبیله
رو اسب غربت چه خوش نشستی
تو این ولایت ای با اصالت
تو مونده بودی تو هم شکستی

تشنه و مومن به تشنه موندن
غرور اسم دیار ما بود
اون که سپردی به باد حسرت
تمام دار و ندار ما بود

کدوم خزون خوش آواز
تو رو صدا کرد ای عاشق
که پر کشیدی بی پروا
به جستجوی شقایق

کنار ما باش که محزون
به انتظار بهاریم
کنار ما باش که با هم
خورشید و بیرون بیاریم

هزار پرنده مثل تو عاشق
گذشتن از شب به نیت روز
رفتن و رفتن صادق و ساده
نیامدن باز اما تا امروز

خدا به همراه ای خسته از شب
اما سفر نیست علاج این درد
راهی که رفتی رو به غروبه
رو به سحر نیست شب زده برگرد

۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه

اوین - قرنطینه ۱ - ۲۴۰

اوین زندانیست که امروز بیشتر به عنوان بازداشت‌گاه از آن استفاده می‌شود. به خصوص بعد از انتخابات سال ۸۸ تمام ظرفیت‌های این مکان استفاده شد. البته ظرفیت که چه عرض شود، در مکانی که ۱۲۴ نفر ظرفیت داشت و به گفته وکیل بند اگر ۱۲۶ نفر در آن مکان نگه‌داری شوند حتما دعوا به راه است، تا ۱۰۰۰ نفر جا دادند. وکیل بند به همین دلیل هم که شده، احترام خاصی برای بچه‌ها قائل بود.

آنجا قرنطینه بند ۱ اوین بود. اولین جایی که بعد از ورود به اوین بعد از رد شدن از درب ورودی دیده می‌شود. منظور از بودن آن مکان این بوده که کسانی که قرار بوده به بند ۱ بروند حداقل ۲ روز آنجا باشند تا از نداشتن بیماری خاص اطمینان حاصل شود. روزهای اول کسی حق تداشت به صورت ۲ نفره روی یک تخت بخوابد. در روزهای خیلی شلوغ همه تخت‌ها ۲ نفره بودند، همه مساحت زمین پر شده بود از بازداشتی‌ها، ردیف به ردیف همه می‌خوابیدند. سپس بهداری بخش تخلیه شد، بعد هم انباری‌ها. آخرین مکان‌ها برای خوابیدن راهروها و هواخوری بود.

ساختار قرنطینه بند ۱

برق‌کاری که برای سرویس کولر آمده بود می‌گفت یک ماه است که ما داریم اینجا را برای شما آماده می‌کنیم. این را کمتر از یک هفته بعد از انتخابات می‌گفت.

روزهای اول همه با هم به هواخوری می‌رفتند برای صرف موادی که به عنوان غذا داده می‌شد. روزهای بعد همه با هم جا نمی‌شدند، اتاق‌ها نوبتی می‌رفتند. غذای خاصی هم نبود. بندگان خدا برای ۴۰۰ نفر شام سفارش می‌دادند، تا شام ۲ تا اتوبوس دیگر آدم اضافه شده بود، مجبور بودند آب غذا را اضافه کنند و سهمیه برنج را کم کنند.


تلفن هم فقط ۳ عدد بود که به هیچ صورتی نمی‌شد به این راحتی‌ها نوبت گرفت. تمام فکر و حقه‌هایی که هر کسی بلد بود در راستای استفاده از تلفن صرف می‌شد.

البته قبل از اینکه آدم‌ها به قرنطینه بند ۱ بیایند تقریبا ۲ روز جایی بودند که وقتی به قرنطینه وارد می‌شدند احساس می‌کردند بهشت است. آنجا ۲۴۰ بود. ساختمانی که به دلیل پیش‌بینی انجام شده، از قبل یک طبقه از آن را به ۲۰۹ داده بودند و ورود به آن ممنوع بود. همان ۲ ۳ روز اول بعد از انتخابات تعداد افراد اینقدر زیاد بود که تقریبا به صورت تمام‌وقت آنجا از بازداشت شدگان ثبت نام به عمل می‌آوردند. این کار با ثبت اثر ۱۰ انگشت و اعلام مشخصات انجام می‌شد. پرونده افراد اولین برگه‌های خود را آنجا آغاز می‌کرد.

ساختار ۲۴۰

در سلول‌هایی که انفرادی محسوب می‌شدند و دستشویی و توالت و حمام داشتند، ابتدا ۶ نفر و سپس تا ۱۱ نفر جا دادند. شب بازداشتی‌ها به پا و زانوی همدیگر تکیه می‌دادند و می‌خوابیدند. کسانی که توسط وزارت اطلاعات به صورت خیلی خاص پیگیری می‌شدند همان‌جا اولین بازجویی‌ها را شروع می‌کردند. خیلی زود هم از آنجا می‌رفتند. خیلی‌ها فکر می‌کردند آنها آزاد می‌شوند، اما آنها فقط به ۲۰۹ منتقل می‌شدند.

یکی از آنها کیوان صمیمی بود که خیلی زود به ۲۰۹ منتقل شده بود و بچه‌ها فکر می‌کردند که آزاد شده. اما بعدا در ۲۰۹ دیده می‌شد.

بعد از ثبت نام در ۲۰۴ بود که تازه همه به قرنطینه منتقل می‌شدند.

البته داستان به قرنطینه لزوما خاتمه پیدا نمی‌کرد.

۱۳۹۰ مهر ۱۶, شنبه

تابعیت

اینجا تو بی‌بی‌سی نوشته بود:
سه روز پیش رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت خارجه ایران،گفته بود که براساس ماده ۹۸۹ قانون مدنی، داشتن تابعیت خارجی، فرد را از هرگونه مشاغل دولتی محروم می کند و براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی هم، ایران تابعیت مضاعف را به رسمیت نمی شناسد.

من هم قبلا شنیده بودم که اگه تابعیت یک جای دیگه رو داشته باشید، چون ایرانی بودید حق ندارید با تابعیت دوم خودتون برید ایران و حتما باید با تابعیت ایرانی وارد بشید.

خوب احمقانست دیگه.

۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه

فلسطین

این بنده خدا آقای محمود عباس رفته سازمان ملل سخنرانی کرده. متن کامل سخنرانی اینجا هست. بنده خدا خیلی هم بی‌ربط نگفته. فقط خواسته که اونور رودخونه مال خودشون باشه. اینیکی ور رودخونه اسرائیل.

بعد خوب به صورت یک کم عملی سعی کرده پیشنهاد بده. هرچند همین‌ها رو هم که گفته این اسرائیل شاکیه و نمی‌ذاره که اجرا بشه.

حالا این وسط خامنه‌ای اومده گفته: "مدعای ما آزادی فلسطین است، نه آزادی بخشی از فلسطین. هر طرحی که بخواهد فلسطین را تقسیم کند، یکسره مردود است. طرح دو دولت که لباس حق به جانب پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل را بر آن پوشانده‌اند، چیزی جز تن دادن به خواسته صهیونیست ها، یعنی پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین نیست. این به معنی پایمال کردن حق ملت فلسطین، نادیده گرفتن حق تاریخی آوارگان فلسطینی و حتی تهدید حق فلسطینیان ساکن سرزمین های ۱۹۴۸ است."

بعد خوب خالد مشعل در واکنش به اقدام هفته گذشته محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطینی در مجمع عمومی سازمان ملل در زمینه درخواست تشکیل کشور فلسطین گفت: "معلوم نبود آن کشوری که پشنهاد و درخواست تشکیل آن شد، کجاست؟"

جنبش حماس کنترل غزه را بر عهده دارد و محمود عباس کنترل کرانه باختری رود اردن را در دست دارد.

این ۳ پاراگراف از بی‌بی‌سی بود البته. حالا من نمی‌دونم. آقاجان این حماس اگه خیلی شاخه خوب بره واسه خودش یه کشور مدعی شه مثلا فلسطین ۲. بعد هر کاری می‌خواد بکنه واسه جمهوری اسلامی. اون بنده خدا محمود عباس هم اگه اینا کرم نریزن یه کاری واسه خودش می‌کنه و احتمالا خیلی راحت‌تر به نتیجه‌ای که می‌خواد می‌رسه.

من اصلا پایه اسرائیل نیستم. ولی این جناب خامنه‌ای اگه می‌تونست بی‌خیال منافعش بشه و از کون فلسطینی‌ها بکشه بیرون خیلی وضعیتشون بهتر می‌شد. ولی خوب زهی خیال باطل که این جانی قدرت‌طلب به این سادگی‌ها بیخیال بشه.